شماره ١٣٦: ديده نديده هرگز نقش خيال غيرش

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ديده نديده هرگز نقش خيال غيرش
در خلوت دل ما نبود مجال غيرش
ما را چو التفاتى برحال خود نباشد
کى التفات باشد ما را به حال غيرش
نوشيم درد دردش شادى روى رندان
ما را چه کار آيد آب زلال غيرش
نورجمال جانان ديده به نور او ديد
درچشم ما نيايد حسن جمال غيرش
در آينه نظرکن تمثال خويش بنگر
زنهار تا نگوئى آنگه مثال غيرش
نقشى است يا خيالى آن خواب ما نبينيم
درخواب اگر نمايد نقش خيال غيرش
از آفتاب حسنش هر ذره ماه روئى
آخر چه نقش بندد شکل هلال غيرش
گر عمر لايزالى خواهى چو ما که يابى
از خويشتن فنا شو هم از زوال غيرش
غيرت نمى گذارد تا غير او نمايد
بى وصل او نخواهد سيد وصال غيرش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید