شماره ١٢: آفتابى رخ نموده بى غبار

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
آفتابى رخ نموده بى غبار
گنج پنهان بود گشته آشکار
آينه بيحد نماينده يکى
آن يکى در هر يکى خوش مى شمار
چشم عالم روشن است از نور او
خوش خيالى نقش بسته پرنگار
رند سرمستيم در کوى مغان
با خمار اين و آن ما را چه کار
راه ياران را کرانى هست نيست
جاودان مى رو درين ره مردوار
ذوق اگر دارى درآ در ميکده
عشق مى بازى دمى با ما برآر
صورت و معنى است ما را در ميان
نعمت الله است ما را در کنار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید