شماره ٣٦٨: هديه پاى تو زر بايستى

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هديه پاى تو زر بايستى
رشوه راى تو زر بايستى
غم عشقت طرب افزاى من است
طرب افزاى تو زر بايستى
جان چه خاک است که پيش تو کشم
پيشکش هاى تو زر بايستى
ديده در پاى تو گشتن هوس است
کشته در پاى تو زر بايستى
گرد هم اجراى امروز تو جان
خرج فرداى تو زر بايستى
ترش روى است زر صفرا بر
وقت صفراى تو زر بايستى
آتش بسته گشايد همه کار
کار پيراى تو زر بايستى
بى زرى داشت تو را بر سر جنگ
صلح فرماى تو زر بايستى
کوه سيمينى و هم سنگ توام
در تمناى تو زر بايستى
تا کنم بر سر و بالات نثار
هم به بالاى تو زر بايستى
ديد سيماى مرا عشق تو گفت
که چو سيماى تو زر بايستى
دل سودائى خاقانى را
هم به سوداى تو زر بايستى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید