شماره ٢٦٦: دست از دو جهان کشيده خواهم

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دست از دو جهان کشيده خواهم
يک اهل به جان خريده خواهم
گوئى که رسم به اهل رنگى
از طالع بررسيده خواهم
جستم دل آشنا و تا حشر
گر جويم هم نديده خواهم
نوشى به يقين نماند ليکن
زهرى به گمان چشيده خواهم
تا خوشى نفسى به دست نارم
بى پاى به سر دويده خواهم
از ناوک صبح بهر روزى
صد جوشن شب دريده خواهم
تا گوهرى در کنار نايد
چون بحر نيارميده خواهم
از روزن هر دلى چو خورشيد
هر لحظه فرو خزيده خواهم
گر سايه دوستى ببينم
چون سايه ز خود رميده خواهم
بس مار گزيده وجودم
هم غار عدم گزيده خواهم
چون تشنه شوم به رشته جان
آبى ز جگر کشيده خواهم
چشمم مى لعل راوق افشاند
دانست که مى نديده خواهم
هم زهر دهد چو شاخ سنبل
گر نيشکرى گزيده خواهم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید