شماره ١٦٢: زهر با ياد تو شکر گردد

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زهر با ياد تو شکر گردد
شام با روى تو سحر گردد
درد عشق تو بوالعجب دردى است
که چو درمان کنم بتر گردد
نتواند نشاند درد دلم
گر صفاهان به گل شکر گردد
مى کشم رطل عشق تا بغداد
هم کشم گر ز سر بدر گردد
بر تو تا زنده ام دگر نکنم
گرچه کار جهان دگر گردد
برنگردم من از تو تا عمر است
آن ندانم که عمر بر گردد
خاک روبى است بنده خاقانى
کز قبول تو نامور گردد
بنده خاقانى از تو سرور گشت
بس نماند که تاجور گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید