شماره ١٥٩: ماه را با نور رويش بيش مقدارى نماند

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ماه را با نور رويش بيش مقدارى نماند
مشک را با بوى زلفش بس خريدارى نماند
تا برآمد در جهان آوازه زلف و رخش
کيمياى کفر و دين را روز بازارى نماند
در جهان هر جا که ياد آن لب ميگون گذشت
ناشکسته توبه و نابسته زنارى نماند
گر در اين آتش که عشق اوست در درگاه او
آبروئى ماند کس را آب ما بارى نماند
آن زمان کز بهر دو نان عشق او خلعت بريد
اى عفى الله خود نصيب من کله وارى نماند
واندر آن بستان کز او دست خسان را گل رسيد
اى عجب گوئى براى چشم من خارى نماند
شرط خاقانى است با جور و جفايش ساختن
خاصه اکنون کاندرين عالم وفادارى نماند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید