طريق عشق رهبر برنتابد
جفاى دوست داور برنتابد
به عيارى توان رفتن ره عشق
که اين ره دامن تر برنتابد
هوا چون شحنه شد بر عالم دل
خراج از عقل کمتر برنتابد
سرى را کاگهى دادند ازين سر
گران بارى افسر برنتابد
سر معشوق دارى سر درانداز
که عاشق زحمت سر برنتابد
به وام از عشق جانى چند برگير
که يک جان ناز دلبر برنتابد
ز کوى عشق خاقانى برون شو
که او يار قلندر بر نتابد