دل پيشکش تو جان نهاده است
عشقت به دل جهان نهاده است
جان گر همه با همه دلى داشت
با عشق تو در ميان نهاده است
تا نام تو بر زبان بيفتاد
دل مهر تو بر زبان نهاده است
اندک سخنى زبانت را عذر
از نيستى دهان نهاده است
نظاره قندز هلالت
موئى به هزار جان نهاده است
از ناله من رقيب در گوش
انگشت خداى خوان نهاده است