شماره ١٥: مست تمام آمده است بر در من نيم شب

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مست تمام آمده است بر در من نيم شب
آن بت خورشيد روى و آن مه ياقوت لب
کوفت به آواز نرم حلقه در کاى غلام
گفتم کاين وقت کيست بر در ما اى عجب
گفت منم آشنا گرچه نخواهى صداع
گفت منم ميهمان گرچه نکردى طلب
او چو در آمد ز در بانگ برآمد ز من
کانيت شکارى شگرف وينت شبى بوالعجب
کردم برجان رقم شکر شب و مدح مى
کامدن دوست را بود ز هر دو سبب
گرنه شبستى رخش کى شودى بى نقاب
ورنه ميستى سرش کى شودى پر شغب
گفتم اگرچه مرا توبه درست است ليک
درشکنم طرف شب با تو به شکر طرب
گفتم کز بهر خرج هديه پذيرد ز من
عارض سيمين تو اين رخ زرين سلب
گفت که خاقانيا روى تو زرفام نيست
گفتم معذور دار زر ننمايد به شب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید