در مدح ابو المظفر شروان شاه اخستان بن منوچهر

غزلستان :: خاقانی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
صبح خيزان بين قيامت در جهان انگيخته
نعره هاشان نفخ صور از هر دهان انگيخته
صبح پيش از وقتشان عيد از درون برخاسته
مرغ پيش از وجدشان شور از نهان انگيخته
روزه پا اندر رکاب، ايشان به استقبال عيد
دست ها را از رکاب مى عنان انگيخته
بر جهان اين نقره گيران عيد کرده پيش از آنک
صبح عيدى نقره خنگى زير ران انگيخته
چشم ساقى ديده چون زنبور سرخ از جوش خواب
عشقشان غوغاى زنبور از روان انگيخته
ز آن ميى کاتش زند در خوانچه زرين چرخ
خوانچه کرده و آب حيوان در ميان انگيخته
خوانچه هاشان چون خليل از نار گل برخاسته
جرعه هاشان چون مسيح از خاک جان انگيخته
عاريت برده ز کام روزه داران بوى مشک
در لب خم کرده و زخم ضيمران انگيخته
در وداع روزه گلگون مى کشيده تا ز خاک
جرعه چون اشک وداع گلستان انگيخته
کرده سى روزه قضاى عشرت اندر يک صبوح
و آتشى ز آب صبوحى در جهان انگيخته
نکهت جام صبوحى چون دم صبح از ترى
عطسه مشکين ز مغز آسمان انگيخته
شاهدان آب دندان آمده در کار آب
فتنه را از خواب خوش دندان کنان انگيخته
روى ساقى خوان جان وز چهره و گفتار و لب
هم نمک هم سرکه هم حلوا ز خوان انگيخته
کشتى زرين به کف درياى ياقوتين در او
وز حباب گنبد آسا بادبان انگيخته
آهوى شير افکن ما گاو زرين زير دست
از لب گاوش لعاب لعل سان انگيخته
بحر ديدستى که خيزد گاو عنبر زاى او
گاو بين زو بحر نوشين هر زمان انگيخته
ديده باشى عکس خورشيد آتش انگيز از بلور
از بلورين جام عکس مى همان انگيخته
گريه تلخ صراحى ترک شکر خنده را
خوشترش چون طوطى از خواب گران انگيخته
ما به بوسه بر لب ساقى شده فندق شکن
او فغان زان پسته شکرفشان انگيخته
خورده مى چندان به طاس زر که بر قرطاس سيم
خور طلسم نو به آب زعفران انگيخته
تا گشاده ششدر سى مهره ماه صيام
غلغلى زين هفت رقعه باستان انگيخته
لعبتان چشمها حيران که ما بر تخت نرد
چشمها از لعبتان استخوان انگيخته
رقعه همچون قطب، وز شش چار و دو بر کعبتين
از سه سو پروين و نعش و فرقدان انگيخته
کعبتين بر روى رقعه قرعه شادى شده
از يکى تا شش بر او ابجد نشان انگيخته
چند صف مطرب نشانده آتش انگيز طرب
و آب سحر از زخمه سودا نشان انگيخته
دست موسيقار عيسى دم ز رومى ارغنون
غنهاى اسقف انجيل خوان انگيخته
بربطى چون دايگان و طفل نالان در کنار
طفل را از خواب دست دايگان انگيخته
بربط از بس چوب کز استاد خورده طفل وار
ابجد روحانيان بين از زبان انگيخته
ناى چون شاه حبش، ده ترک خادم پيش و پس
هشت خلد از طبع و نه چشم از ميان انگيخته
چنگ چون بختى پلاسى کرده زانو بند او
وز سر بينى مهارش ساربان انگيخته
بازوى دست رباب از بس که بر رگ خورده نيش
نيش چوبينش ز رگ آب روان انگيخته
دف هلالى بدر شکل و در شکارستان او
از حمل تا ثور و جديش کاروان انگيخته
زخمه گشتاسب در کين سياوش نقش سحر
پيش تخت شاه کيخسرو مکان انگيخته
راوى خاقانى از آهنگ در ديوان سمع
نقش نام بوالمظفر اخستان انگيخته



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید