مطلع دوم

غزلستان :: خاقانی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
دوش چون خورشيد را مصروع خاور ساختند
ماه نورا چون حمايل چفته پيکر ساختند
قرص خور مصروع از آن شد کز حمايل باز ماند
کآن حمايل هم براى قرصه خور ساختند
گوشه جام شکسته سوى خاور شد پديد
يک جهان نظاره کن کآن جام از چه گوهر ساختند
محتسب گودى به ماه روزه جام مى شکست
کآن شکسته جام را رسواى خاور ساختند
يا شبانگه فصد کردند اختران تب زده
کآسمان طشت و شفق خون، ماه نشتر ساختند
چرخ جادو پيشه چون زرين قواه کرد گم
دامن کحليش را چينى مقور ساختند
در زيان چرخ را گودئى که سهو افتاده بود
کآن زه سيمين بر آن دامن نه در خور ساختند
ماه نو چون حلقه ابريشم و شب موى چنگ
موى و ابريشم بهمچون عود و شکر ساختند
مهر چون در خوشه يک مه ساخت خرمن روشنان
ماه را صاع زر شاه مظفر ساختند
نيمه قنديل عيسى بود يا محراب روح
تا مثال طوق اسب شاه صفدر ساختند
دوش چون من ماه نو ديدم به روى تخت شاه
از رياض خاطرم اين قطعه نوبر ساختند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید