مطلع دوم

غزلستان :: خاقانی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
گوئيى کز عشق او يک شهر جان افشانده اند
زر و سر بر عشوه آن عشوه دان افشانده اند
بر اميدى کز شکر سازد لبش تسکين جان
هم گلاب از ديده و هم ناردان افشانده اند
آسمان پل بر سر آن خاکيان خواهد شکست
کاب روى اندر ره آن دلستان افشانده اند
کم ز مرغ نامه آور نيست نزد بيدلان
ياسج ترکان غمزه ش کز کمان افشانده اند
سوزن عيسى ميانش رشته مريم لبش
روميان زين رشک زنار از ميان افشانده اند
عشق بازان رخش خاقانى آسا عقل و جان
پيش تخت بوالمظفر اخستان افشانده اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید