شماره ٢٧٤: کيست بردارد زاهل معرفت ناز ترا

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
کيست بردارد زاهل معرفت ناز ترا
گنبد دستار کو بردارد آواز ترا
جز صداى لفظ نامربوط او معنى کجاست
نغمه دولاب آهنگى بود ساز ترا
پيرى و طفلى بجا نقص و کمالت توام اند
نيست چندان امتياز انجام و آغاز ترا
در تغافل هم نگه مى پرورد بى شيوه نيست
سرمه نيرنگ باشد چشم غماز ترا
ميکند قطع سخن اظهار فضلش آفت است
جز بريدن کى بود حرفى لب گاز ترا
از تماشا حيرت بى بهره چون آئينه است
شوق بينائى نباشد ديده باز ترا
تا نگردد فاش سرمستيت مکشاى چشم
چون پرى کاين شيشه ظاهر ميکند راز ترا
خم شد از بار تعلق قامتت زيبنده نيست
دعوى وارستگى چون سرو انداز ترا
(بيدل) ارباب تامل با عروجت چون کنند
آشيان برتر بود از رنگ پرواز ترا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید