شماره ٣٤: اى بهارستان اقبال اى چمن سيما بيا

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
اى بهارستان اقبال اى چمن سيما بيا
فصل سير دل گذشت اکنون بچشم ما بيا
ميکشد خميازه صبح انتظار آفتاب
در خمارآباد مخموران قدح پيما بيا
بحر هر سو رو نهد امواج گرد راه اوست
هر دو عالم در رکابت ميدود تنها بيا
خلوت انديشه حيرت خانه ديدار تست
اى کليد دل در اميد ما بگشا بيا
عرض تخصيص از فضوليهاى آداب وفاست
چون نگه در ديده يا چون روح در اعضا بيا
بيش ازين نتوان حريف داغ حرمان زيستن
يا مرا از خود ببر آنجا که هستى يا بيا
فرصت هستى ندارد دستگاه انتظار
مفت امروزيم پس اى وعده فردا بيا
رنگ و بو جمعست در هر جا چمن دارد بهار
ما همه پيش توايم اى جمله ما با ما بيا
وصل مشتاقان زاسباب دگر مستغنى است
احتياج اينست کاى سامان استغنا بيا
کو مقامى کز شکوه معنيت لبريز نيست
غفلت است اينها که (بيدل) گويدت اينجا بيا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید