شماره ٦٨١: نبود اين تنگنا جاى خوشى در غم فرو رفتم

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نبود اين تنگنا جاى خوشى در غم فرو رفتم
نديدم جاى عيش خويش در ماتم فرو رفتم
فتاد اندر سرم سوداى عيش جاودانى خوش
که در غم بود پنهان زان بغم خرم فرو رفتم
وجودم مانع غواصى درياى وحدت بود
غبار خود ز خود افشاندم اندر يم فرو رفتم
برون عالم فانى بديدم عالمى باقى
از اين عالم برون جستم در آن عالم فرو رفتم
سفر کردم در ارکان و نبات و جانور چندى
که تا آدم شدم آنگاه در آدم فرو رفتم
درين گلزار چون نشنيدم از مهر و وفا بوئى
ز دل خار تعلق يک بيک کندم فرو رفتم
حيات خويش را چون برق خاطف کم بناديدم
ظهورى کردم اندر عالم و در دم فرو رفتم
فراز آسمانها رفتم و سير ملک کردم
ولى آخر بخاک تيره با صد غم فرو رفتم
شدم حيران اطوار وجود خويشتن چون (فيض)
ندانستم که چون پيدا شدم چون هم فرو رفتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید