شماره ٤١٦: غمزه چشم پر فنت سحر حلال مى کند

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
غمزه چشم پر فنت سحر حلال مى کند
بيسخن آن لب و دهان وصف جمال مى کند
بسکه ز معنى جمال يافته صورتت کمال
جلوه ات از جمال خود سلب کمال مى کند
زينهمه حسن و دلبرى بستن چشم چون توان
زاهد بى بصر عبث جنگ و جدال مى کند
کندن دل چه سان توان از رخ و زلف دلبران
صنع جمال آفرين عرض جمال مى کند
بيخبرى ز حسن خود ورنه ز خويش ميشدى
کار تو نيست، ديگرى غنج و دلال مى کند
بر دل هر که بگذرى روح روان کند گذر
بر دلت آنکه بگذرد ياد جبال مى کند
آن ستمى که ميکنى هر نفسى بجان (فيض)
دشمن اگر کند بکس در مه و سال مى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید