شماره ٣٠٨: نور ازل ظهور کرد رحمت خاص عام شد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نور ازل ظهور کرد رحمت خاص عام شد
حکم قضا نفاد يافت کار قدر تمام شد
دانه گندمى فکند آدم پاک را بخاک
بهر شکار روح قدس مرکز خاک دام شد
گشت فلک بامر حق بحر وجود کاينات
خلعت هر خليفه در خور خود تمام شد
چون بمراتب وجود جاى گرفت يک بيک
آنکه ز پس ظهور کرد مرهمه را امام شد
ميکده را گشود ار ساقى باقى الست
عاشق رند باده کش معتکف مدام شد
زمره طالبان حق بر سر مستى آمدند
وانکه ز باده ننگ داشت طالب جاه و نام شد
وقت رجوع چون رسيد بهر جزاى قول و فعل
جان که ز تن رميده بود باز بجسم رام شد
يافت حيات تازه دوست مغز درآمدش بپوست
وز تن و جان دشمنان طالب انتقام شد
جان چو داد دل بکام کار دلش بماند خام
(فيض) چو کند دل ز جان کار دلش تمام شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید