شماره ٢٨٥: عاقل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عاقل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند
غافل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند
در فکر اويم صبح و شام در ذکر خير او مدام
کاهل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند
حقم سراپا حق پرست بر من ندارد ديو دست
باطل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند
ميلم هميشه سوى اوست سوئى بغير از سوى دوست
مايل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند
در کار آن خورشيدوش چشمم چو تير غمزه اش
کاهل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند
برداشتم خود را ز پيش ديگر ميان او و خويش
حايل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند
در عشق تا گشتم علم علمم فزايد دم بدم
جاهل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند
هر چه او کند من راضيم هر چه او دهد من قانعم
سايل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند
عشقش بود در جان چو تن جز عشق او را (فيض) من
قابل نمى باشم دمى عشق اين تقاضا مى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید