شماره ٢٤٨: بر درگه تو حاجت خلقان روا شود

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بر درگه تو حاجت خلقان روا شود
آنرا که تو برانى ازين در کجا شود
خود را چو حلقه بر در لطف تو ميزنم
باشد بروى من در لطف تو وا شود
آنرا که رد کنى ز در خويش بولهب
وانکو تواش قبول کنى مصطفى شود
امر ترا کسى نتواند خلاف کرد
هر کو سر از قضاى تو پيچد کجا شود
بيچاره گمرهى که کشد سر ز طاعتت
گردد دلش سياه و اسير غمى شود
فرخنده رهروى که اطاعت کند ترا
چشم دلش بعالم انوار وا شود
در بندگيت هر که ره صبر مى رود
او از حضيض صبر بر اوج رضا شود
درهاى خير روز نخستين گشوده
اميد هست روز پسين نيز وا شود
از مانده مواهب تو خورده چاشنى
نوميد کى شود دل غمگين چرا شود
از فيض بحر جود بسيار برده ايم
داريم چشم آنکه دگر هم عطا شود
هر نعمتى که لطف کنى از ره کرم
توفيق ده که شکر يکايک عطا شود
ما گر چه نيستيم سزاى کرامتى
ليک از تو تا سزاى سزد گر سزا شود
گر هر چه آوريم بدين در همان بريم
اى واى ما که روز قيامت چها شود
ما بنده در تو و شرمنده توايم
دارى روا که عاقبت ما هبا شود
(فيض) است و درگه تو ازين در رود کجا
کام حوايج همه زين در روا شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید