شماره ٢٤٥: شوريده صحرائى در خانه چسان باشد

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شوريده صحرائى در خانه چسان باشد
از عقل چو شد برتر فرزانه چسان باشد
تا نگذرد از هستى دستش ندهد مستى
تا جان ندهد از کف جانانه چسان باشد
عشق ار نکند مستش کى دوست دهد دستش
تا مى نخورد زان کف مستانه چسان باشد
ميخانه نباشد سر لذت ندهد مستى
يکدم چو تهى ماند ميخانه چسان باشد
آن يار چو شد يارش بگسست ز اغيارش
با مردم بيگانه همخانه چسان باشد
آنرا که کند عاقل عاشق نتواند شد
و آن را که کند عاشق فرزانه چسان باشد
آن را که کند دلشاد اندوه کجا بيند
آنرا که کند آباد ويرانه چسان باشد
آنرا که کند يارى هرگز نکشد خوارى
و آنرا که دهد رازى بيگانه چسان باشد
آنرا که کند مجنون از عقل چه دريابد
و آنرا که خرد بخشد ديوانه چسان باشد
آنرا که دهد عشقى پنهان نتواند کرد
گر پرده نيفتد زو افسانه چسان باشد
تا دل نبرد دلبر شورى نفتد در سر
شور ار نفتد در سر غمخانه چسان باشد
چون (فيض) باو ره برد يک جرعه از آن مى خورد
جز عشق رخ او را کاشانه چسان باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید