شماره ٢٠٣: جز تنعم بغم يار عبث بود عبث
جز تنعم بغم يار عبث بود عبث
هر چه کرديم جز اين کار عبث بود عبث
هر چه جز مصحف آن روى غلط بود غلط
جز حديث لب دلدار عبث بود عبث
پى به منزلگه مقصود نبرديم آخر
قطع اين وادى خونخوار عبث بود عبث
اشگ خونين بنگاهى بخريدند از ما
کوشش چشم گهربار عبث بود عبث
هر چه برديم ز کردار هبا بود هبا
هر چه بستيم ز گفتار عبث بود عبث
جنگ با نفس خطاپيشه خود مى بايست
با کسان اينهمه پيکار عبث بود عبث
خويش را کاش در اول بخدا مى بستم
از خودى اين همه آزار عبث بود عبث
هر چه گفتيم و شنيديم خطا بود خطا
غير حرف دل و دلدار عبث بود عبث
جز دل سوخته و جان برافروخته (فيض)
هر چه برديم بدان يار عبث بود عبث
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده