شماره ٩٤: دلم گرفت ازين خاکدان پر وحشت

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلم گرفت ازين خاکدان پر وحشت
ره بهشت کدامست و منزل راحت
بلاست صحبت بيگانه و ديار غريب
کجاست منزل مألوف و يار بى کلفت
ز سينه گشت جدا و نيافت محرم راز
نفس گره شده در کام ماند از غيرت
اگر بعالم غيبم دريچه بودى
زدودمى بنسيمى دمى ز دل کربت
مگر سروش رحيلى بگوش جان آمد
دل گرفته گشايد ز کربت غربت
ز وصل دوست نسيمى بيار باد صبا
که سخت شعله کشيده است آتش فرقت
بجز کتاب انيسى دلم نميخواهد
زهى انيس و زهى خامشى زهى صحبت
اگر اجل دهدم مهلت و خدا توفيق
من و خدا و کتابى و گوشه خلوت
هزار شکر که کارى بخلق نيست مرا
خداپسند بود (فيض) را زهى همت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید