شماره ٥٧: در وصل تو ميزنند احباب

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
در وصل تو ميزنند احباب
تاب هجران نماندشان بشتاب
بى تو جان تا بکى تواند زيست
دل بيچاره چند آرد تاب
بنما آفتابرا بى ابر
بگشا از جمال خويش نقاب
تا بمانند عاقلان حيران
خشگ مغزان شوند اولوالالباب
پيشوايان شوند تازه مريد
شيب را نو کنند عهد شباب
بنده و خواجه درهم آميزند
يتفانى العبيد فى الارباب
با خود آيند بيخودان هوا
هوشياران شوند مست و خراب
نه صبر ماند از اولوالابصار
نه ادب آيد از اولوالالباب
اينچنين روزى ار شود روزى
ليس (فيض) يرى و لا اصحاب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید