شماره ٢٠: درآ در عالم معنى نظر کن سوى اين صحرا

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
درآ در عالم معنى نظر کن سوى اين صحرا
که گل گل بشکفاند گل خود روى اين صحرا
جهان معنيست ان ارض و اسع کان شنيدستى
بيا هجرت کن از اقليم صورت سوى اين صحرا
معطر دارد از بوى گل قدسى جهانى را
بيا اى جان من فيضى ببر از بوى اين صحرا
درين صحراست آهوئيکه از شيران ربايد دل
زهى صيادى چشم خوش آهوى اين صحرا
بيا اى آنکه خارى در دلت از حسن گلروئيست
بسوزان خار دل در نور آتش خوى اين صحرا
بيا اى آنکه در زنجير زلفى بسته دارى دل
گشاد دل بجو از وسعت دلجوى اين صحرا
بيا اى آنکه وسواس بتى شوريده ات دارد
دلت را شستشوئى ده در آب جوى اين صحرا
چه در کوى بتان افتاده کو کو ميزنى دلتنگ
گشايشرا اگر گوئى سپارى کوى اين صحرا
گشاد سينه (فيض) از گشاد روى اين صحرا
بحسن دلبران کى ميدهد يکموى اين صحرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید