شماره ٧٧٦: ريخت دندانهاو در فکر لب نانى هنوز

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
ريخت دندانهاو در فکر لب نانى هنوز
مهره بازيچه گردون گردانى هنوز
شد بنا گوشت سفيد و ظلمت غفلت بجاست
صبح روشن گشت و در خواب پريشانى هنوز
شاهراه کشور مرگ است هر موى سفيد
ره نمايان گشت ودر رفتن گرانجانى هنوز
شد بلند، آوازه طبل رحيل کاروان
از پريشان خاطرى در فکر سامانى هنوز
قامت خم گشته چوگان است گوى مرگ را
تو همان سرگرم بازى همچوطفلانى هنوز
گر چه پيرى در سر دست تو گيرايى نهشت
با هزاران آرزو دست و گريبانى هنوز
شد طناب عمر سست و خيمه بيرون زد حواس
در سرانجام عمارت سخت بنيانى هنوز
در چنين وقتى که مى بايد به خود پرداختن
واله خال و خط رخسار خوبانى هنوز
در چنين وقتى که صائب ساده لوحيهاست باب
تو ز کوته بينشى در جمع ديوانى هنوز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید