شماره ٧٠١: اگر چه دردلم از ترکش است افزون تير

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر چه دردلم از ترکش است افزون تير
همان به شست تو خميازه مى کشم چون تير
به بال عاريه دارم طمع ز ساده دلى
که از سپهر مقوس برون جهم چون تير
کند جلاى وطن سرخ روى مردان را
که در کمان نکند روى خويش گلگون تير
نمى شود دو جهان سنگ ره خداجو را
کز اين دو خانه به يکبار مى جهد چون تير
مکن به حرف بزرگان زبان طعن دراز
ز عقل نيست فکندن به سوى گردون تير
به لب ز سينه به تدريج مى رسد آهم
به يک نفس نکند قطع بر مجنون تير
چو سود آه ندامت چو فوت شد فرصت؟
به صيد کشته، زترکش ميار بيرون تير
به خاک و خون سفرش منتهى شود صائب
به بال عاريه هر کس سفر کند چون تير



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید