شماره ٦٥٨: نخواهد دردمند عشق او ميخانه ديگر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
نخواهد دردمند عشق او ميخانه ديگر
که از هر داغ دارد درنظر پيمانه ديگر
پريشان سير ناقوسى ز دل در آستين دارم
که آوازش برآيد هردم از بتخانه ديگر
درين درياى پر شور آن حبابم من، که مى سازد
به اميد خرابى هر نفس غمخانه ديگر
من آن مرغ غريبم بوستان آفرينش را
که غير از زير بال خود ندارم خانه ديگر
ز حرف سرد ناصح غفلتم افزود بر غفلت
نسيم صبح شد خواب مرا افسانه ديگر
به دل خوردن قناعت کن اگر از اهل دنيايى
که مرغ اين قفس جز دل ندارد دانه ديگر
نمى کوشيد چندين عشق درويرانى دلها
اگر مى داشت آن گنج گهر ويرانه ديگر
ندارد زلف بى پرواى او فکر هواداران
و گرنه هر دل صد چاک دارد شانه ديگر
ندارم با يتيمى چون گهر پروايى از غربت
که از تاج شهان هرگوشه دارم خانه ديگر
اگر دست از عنان اين دل پرشور بردارم
ز هر مويم چو مجنون سرزند ديوانه ديگر
چنين ويران کند گر خانه ها را شهسوار من
نخواهد ماند غير از خانه زين خانه ديگر
نمى سوزد چراغ عالم افروزى که من دارم
بغير از آرزوى عاشقان پروانه ديگر
مخور صائب فريب مردمى از چشم جادويش
که هر کس راکند درخواب از افسانه ديگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید