شماره ٦٤٦: خط سبز از دعاى صبح خيزان است گيراتر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
خط سبز از دعاى صبح خيزان است گيراتر
لب ميگون زخون بيگناهان است گيراتر
ز روى نو خط آن خوش پسر چون چشم بردارم؟
کزاو هرحلقه اى ازچشم فتان است گيراتر
اگر چه دانه راکمتر بود ازدام گيرايى
ز زلف عنبر افشان خال جانان است گيراتر
درآن گلشن که من دارم به خاطر فکر آزادى
گل بى خارش از خارمغيلان است گيراتر
کسى چون چشم از آن چشم خمارآلود بردارد؟
که از قلاب ،آن برگشته مژگان است گيراتر
گزيدم راستى تاايمن از زخم زبان گردم
ندانستم که آتش در نيستان است گيراتر
به دنيا بيش مى چسبند پيران درکهنسالى
که خار خشک در تسخير دامان است گيراتر
به عنوانى مبدل شد به خشکى چرب نرميها
که شير از استخوان درکام طفلان است گيراتر
سروکارمن افتاده است با شيرين لبى صائب
که حرف تلخ او از شکرستان است گيراتر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید