شماره ٦٠١: هرکه وحشت مى کند ز آميزش ما بيشتر

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
هرکه وحشت مى کند ز آميزش ما بيشتر
دردل سودايى مامى کند جا بيشتر
توسن سرکش چو ميدان يافت طوفان مى کند
شورش مجنون شد ازدامان صحرا بيشتر
آنچنان کز برگ ،بوى گل سبک پرواز شد
رازمارا پرده پوشى کرد رسوابيشتر
مى شود سيل ضعيف از بند بى زنهارتر
ازخموشى راز من شد آشکارا بيشتر
دارد آتش زير پا اشکم ز شوق ديدنش
در دل طفلان بود ذوق تماشابيشتر
حيرتى دارم که چون آهوى چشم گلرخان
دردل تنگ از رميدن واکند جابيشتر؟
گر به اين عنوان شود روى تو گلگل از شراب
مى گشد طاوس از پر خجلت از پابيشتر
دور بر خود مى کند صائب ره نزديک را
مى دود هرکس پى تحصيل دنيا بيشتر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید