شماره ٥٩٠: دل به آن زلف چليپا مى کشد بى اختيار
دل به آن زلف چليپا مى کشد بى اختيار
رشته مجنون به سودامى کشد بى اختيار
آب چون شد دل، غم دورى خيال باطل است
مهر شبنم را به بالامى کشد بى اختيار
اختيارى نيست درکوى مغان افتادگى
زور مى دامان دلها مى کشد بى اختيار
برنمى دارد ز روزن مرغ زيرک چشم خود
دل به آن خورشيد سيما مى کشد بى اختيار
خود نمايى لازم افتاده است حسن شوخ را
باده از خم سر به مينا مى کشد بى اختيار
ليلى از تمکين عبث بر خود بساطى چيده است
شوق محمل رابه صحرا مى کشد بى اختيار
آه عاشق درزمان خط دو بالا مى شود
دربهاران سرو بالا ميکشد بى اختيار
در ته ديوار، کاه از کهرباداردخبر
عشق دلها رابه دلها مى کشد بى اختيار
چشم برمنزل بود از راه صائب شوق را
دوربين را دل به عقبى مى کشد بى اختيار
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده