شماره ٥٠٤: چون مه روى تو از حجاب برآيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
چون مه روى تو از حجاب برآيد
از طرف مغرب آفتاب برآيد
جان ز تن تيره با شتاب برآيد
برق به تعجيل از سحاب برآيد
در جگر اهل عشق آه نباشد
دود محال است ازين کباب برآيد
شرم محبت همان کشيده عنان است
حسن اگر از پرده حجاب برآيد
آب نيارد زدن بر آتش بلبل
نکهت گل گرچه ازگلاب برآيد
صبح اميدست در سياهى شبها
موى سفيد از ته خضاب برآيد
پرده شرم آبروى حسن فزايد
ماه ازين ابرآفتاب برآيد
حرص تسلى به جمع مال نگردد
تشنه همان تشنه از سراب برآيد
بس که خورددل زرشک گوهر اشکم
در ز صدف پوچ چون حباب برآيد
مرده شود زنده گر به نوحه ماتم
بخت به فريادهم ز خواب برآيد
کشتى نوح است نااميدز ساحل
سالم ازين بحرچون حباب برآيد
عقل نگردد حريف عشق زبردست
کبک محال است با عقاب برآيد
هست سر وکاراوبه سلسله مويان
چون دل صائب ز پيچ وتاب برآيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید