شماره ٤٤٥: يک شعله شوخ است که ديدار نمايد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
يک شعله شوخ است که ديدار نمايد
گاه از شجر طور وگه از دار نمايد
گاهى چو تبسم ز لب غنچه بخندد
گاهى چو خلش از مژه خار نمايد
سر حلقه تسبيح شود گه چو موذن
چون تاب گه از رشته زنارنمايد
توفيق کلاه نمدفقر نيابد
هر کس که به ما طره دستار نمايد
تا يافته بلبل که در آن بزم رهم نيست
گل را به من از دور به منقار نمايد
شد دست ودل مشتريان در پى يوسف
گوهر چه درين سردى بازارنمايد
طوطى بچشانم به تو شيرين سخنى را
گر رو به من آن باعث گفتار نمايد
عيارى زلف است پريشانى ظاهر
پر کارى چشم است که بيمارنمايد
صائب سخن تازه من آب حيات است
کى روى به هر تشنه ديدارنمايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید