شماره ٤٠٤: جمعى که درانديشه آن چشم خمارند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
جمعى که درانديشه آن چشم خمارند
در پرده دل شب همه شب باده گسارند
هر چند که در پرده شرمندنکويان
چون باز نظر دوخته در فکر شکارند
لاغر کن دلها ز سرينهاى گرانسنگ
فربه کن غمها ز ميانهاى نزارند
در ريختن دل همه چون باد خزانند
در پرورش جان همه چون ابر بهارند
يارب نرسد گرد غمى بر دل ايشان
هر چند غم صائب بيچاره ندارند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید