شماره ٣١٣: نتوان ز عندليب نسيمى به جان خريد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
نتوان ز عندليب نسيمى به جان خريد
گلچين نهال شد که گل از باغبان خريد
پاينده باد سايه رطل گران رکاب
برگ مرا ز سيلى باد خزان خريد
کشتى شکسته ايم و به ساحل رسيده ايم
دانسته مى توان گهر از ما گران خريد
در صحن کعبه قبله نما چون خرد کسى
گردون متاع يوسفيم را چنان خريد
آن جنس را که دوش به خوارى فروختى
خواهى براى زينت روى دکان خريد
همت شهيد ساقى ارزان فروش باد
مى داد وعقل وهوش ز دردى کشان خريد
در طبع ما چو آب گهر نيست بستگى
گوهر به نرخ آب ز ما مى توان خريد
گر صد زبان به شکر خموشى شوم رواست
خون من از تصرف تيغ زبان خريد
تشريف خاص پادشهان آدميت است
نتوان قبول عامه به نقد روان خريد
زانها که طرح باغ فکندند در جهان
آن سربلند شد که نهال خزان خريد
در طبع هر که تازگيى بود چون گهر
گوهر ز کلک صائب شيرين زبان خريد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید