شماره ٢٧٩: جان از وداع سبکتاز مى شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
جان از وداع سبکتاز مى شود
لوح مزار، شهپر پرواز مى شود
در کام کش زبان که زبان نفس دراز
چون شمع روزى دهن گاز مى شود
از صحبت خسيس حذر کن که چشم را
يک برگ کاه مانع پرواز مى شود
نتوان به زخم تيغ لبش را ز هم گشود
هر دل که مخزن گهر راز مى شود
قطع نظر ز خواب بهارست لازمش
با عندليب هر که هم آواز مى شود
باشد عيار همت افتادگان بلند
شبنم به آفتاب نظرباز مى شود
رعناترست سرو ز اشجار ميوه دار
آزاد هر که گشت سرفراز مى شود
افغان که در گرفتن دامان سعى من
خار شکسته چنگل شهباز مى شود
صائب ز آه سرد دل تنگ وا شود
گر غنچه از نسيم سحر باز مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید