شماره ٢٤١: غير از دل دو نيم که خندان چوپسته بود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
غير از دل دو نيم که خندان چوپسته بود
بر هر درى که روى نهاديم بسته بود
قسمت نگر که طوطى بى طالع مرا
روى سخن به آينه زنگ بسته بود
قحط سخن نداشت مرا از سخن خموش
اين رشته از گرانى گوهر گسسته بود
بخت سياه پرده چشم حسود شد
اين جغد در خرابه ماپى خجسته بود
دلها از آن مسخر من شد که همچو زلف
پرواز من هميشه به بال شکسته بود
ديوار شد ميان من وآتش جحيم
گرد خجالتى که به رويم نشسته بود
روزى که بود دل ز کمر بستگان تو
از کهکشان سپهر ميان رانبسته بود
صائب نباخت لنگر صبر از جفاى چرخ
چون کوه زير تيغ به تمکين نشسته بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید