شماره ١٠٤: انگور ما رسيد و به خم رفت وباده شد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
انگور ما رسيد و به خم رفت وباده شد
شکر خدا که عقده مشکل گشاده شد
قدر سخن بجا چو بود بيش مى شود
نازل شود بهاى نگين چون پياده شد
فرش است نور زنده دلى در سراى من
تا لوح من چو آينه از نقش ساده شد
دامن شود بر آتش يعقوب پيرهن
از نامه شوق من به عزيزان زياده شد
از چار پاى جسم فرودآ که شد سوار
عيسى به دوش چرخ چوزين خر پياده شد
ابروى يار تن به کشيدن نمى دهد
وريه کمان چرخ ز آهم کباده شد
صائب به نفس دون بود آزادگى گران
بى اعتبار گشت چو سگ بى قلاده شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید