شماره ٥٩: پيش نسيم صبح گل آغوش باز کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
پيش نسيم صبح گل آغوش باز کرد
از پاکدامنان نتوان احتراز کرد
از وصل ساختم به نظر بازى خيال
بوى گلم ز صحبت گل بى نياز کرد
از يک نگاه برد دل ودين وهوش من
اين کعبتين چشم مرا پاکباز کرد
گرديد از شکنجه بيچارگى خلاص
از چاره هر که رو به در چاره ساز کرد
محمود اگر چه بتکده ها را خراب ساخت
زير وزبر به نيم نگاهش اياز کرد
دريا نشست گرد خجالت ز چهره اش
سيلى که بر خرابه ما ترکتاز کرد
از سادگى به مهره گل ساخت از گهر
دل را تسلى آن به عشق مجاز کرد
قانع ز دام خود به مگس شد چو عنکبوت
زاهد که پيش خلق نماز دراز کرد
شد طشت آتش افسر زر در نظر مرا
تا عشق او به داغ مرا سرفراز کرد
کوتاه ساخت دست دراز کريم را
در عرض حاجت آن سخن را دراز کرد
صائب نيازمندى من گشت بيشتر
چندان که يار در دل من خون زناز کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید