شماره ٤٣: پيغام بيکسان که به دلدار مى برد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
پيغام بيکسان که به دلدار مى برد
طفل يتيم را که به گلزار مى برد
از وصل گل کسى که به نظاره قانع است
دايم ز بوستان گل بى خار مى برد
مى بايدش به نقش بد ونيک ساختن
آيينه را کسى که به بازار مى برد
تلخى نمى رسد به قناعت رسيدگان
از خاک مور فيض شکرزار مى برد
از شب نصيب بيخبران خواب غفلت است
زين سرمه فيض ديده بيدار مى برد
خط گر به گرد خال تو گردد غريب نيست
اين نقطه اختيار ز پرگار مى برد
دلگيرى من از مى گلگون زياد شد
دامان تر ز تيغ چه زنگار مى برد
از فقر نفس بر خط فرمان نهاد سر
اين راه تنگ کجروى از مار مى برد
در پرده حجاب چه لذت بود ز وصل
مرغ قفس چه فيض ز گلزار مى برد
صائب کسى که عيب نمى بيند از هنر
از حقه خزف در شهوار مى برد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید