شماره ۹٦٠: دل و دين و عقل و هوشم همه را بر آب دادى

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل و دين و عقل و هوشم همه را بر آب دادى
ز کدام باده ساقى بمن خراب دادى
چه دل و چه دين و ايمان همه گشت رخنه رخنه
مژه هاى شوخ خود را چه بغمزه آب دادى
دل عالمى ز جا شد چه نقاب برگشودى
دو جهان بهم برآمد چه بزلف تاب دادى
در خرمى گشودى چه جمال خود نمودى
ره درد و غم ببستى چه شراب ناب دادى
ز دو چشم نيم مستت مى ناب عاشقان را
ز لب و جوى جبينت شکر و گلاب دادى
همه کس نصيب خود را برد از زکوة حسنت
بمن فقير و مسکين غم بى حساب دادى
همه سر خوش از وصالت من حسرت و خيالت
همه را شراب دادى و مرا سراب دادى
ز لب شکر فروشت دل (فيض) خواست کامى
نه اجابتى نمودى نه مرا جواب دادى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید