شماره ۹٥٢: وزد بر اهل دلى گر نسيم درويشى

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
وزد بر اهل دلى گر نسيم درويشى
حيات تازه برد از نعيم درويشى
چه رشگها که برد چون نقاب برخيزد
سرير پادشهى بر گليم درويشى
خرد نظاير عالم بهم چه مى سنجيد
به نيم ملک بچربيد نيم درويشى
چه آسمان و چه انجم چه آفتاب چه ماه
برند رشگ بر اهل نعيم درويشى
بسست راحت نقدى که هست با درويش
زيادتى بود اجر عظيم درويشى
هزار شکر که پيوسته جسم و روحم را
معطر است دماغ از نسيم درويشى
چه ابلهند گروهى که با کفاف معاش
نهند بر سر هم زر ز بيم دوريشى
شود سراسر آسايشش به تيغ عناد
که پاک شد ز ره مستقيم درويشى
برغم انف گروهى که سرکشند اى (فيض)
بکش تو پا سره بر از گليم درويشى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید