شماره ٧٦٩: ساقى از يک جرعه مى اين بينوا را گرم کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ساقى از يک جرعه مى اين بينوا را گرم کرد
سردى از دوران نبيند هر که ما را گرم کرد!
مى توان افروخت شمع از سايه بال و پرش
استخوان گرم من ازبس همارا گرم کرد
سبحه را در دست زاهد چون سپند آرام نيست
تا دم گرم که محراب دعا را گرم کرد؟
از شفق زد غوطه در اشک ندامت آفتاب
اين سزاى آن که زير چرخ جا را گرم کرد
زخم صبح از بخيه انجم اگر آيد بهم
مى تواند خواب هم مژگان ما را گرم کرد
باد رنگين از شراب لعل دايم ساغرش
هر که در قتل من آن گلگون قبا را گرم کرد
مى روند از جا سبکروحان به اندک نسبتى
برگ کاهى مى تواند گهربار گرم کرد
مى کند برگ اقامت را خزان پا در رکاب
سردى ايام عمر بيوفا را گرم کرد
عشق برد افسردگى بيرون زطبع خاکيان
روى گرم آفتاب اين ذره ها را گرم کرد
مى کند روى زمين را از گرانجانان سبک
خون من زينسان که آن تيغ جفا را گرم کرد
مى برد مرغ هوا غيرت به مرغان کباب
صائب از بس آه سوزانم هوا را گرم کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید