شماره ٦٧٦: ماييم و خيال دهن يار و دگر هيچ

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ماييم و خيال دهن يار و دگر هيچ
قانع شده با نقطه ز پرگار و دگر هيچ
از هر سخن نازک و هر نکته باريک
پيچيده به فکر کمر يار و دگر هيچ
در عالم افسرده ز نيکان اثرى نيست
از لاله و گل مانده خس وخار و دگر هيچ
دلبستگيى نيست به کام دو جهانم
با من بگذاريد غم يار و دگر هيچ
از بيخودى افتاد به جنت دل افگار
در خواب بود راحت بيمار و دگر هيچ
افسانه شيرين جهان هوش فريب است
خواب است ره آورد شب تار و دگر هيچ
در کار جهان صرف مکن عمر به اميد
کافسوس بود حاصل اين کار و دگر هيچ
يک چشم گرانخواب بود دايره چرخ
حرفى است بجا از دل بيدار و دگر هيچ
از زاهد شياد مجو مغز که اين پوچ
ريش است و همين جبه و دستار و دگر هيچ
بى ذکر، شود تار نفس رشته زنار
محکم سر اين رشته نگه دار و دگر هيچ
دل باز چو شد، باز شود مشکل عالم
يک عقده سخت است بر اين تار و دگر هيچ
از بنده دنيا نپذيرند عبادت
بردار دل از عالم غدار و دگر هيچ
صائب ز خوشيها که درين عالم فانى است
ماييم و همين لذت ديدار و دگر هيچ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید