شماره ٦٥٣: لطف بتان جانگدازتر ز عتاب است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
لطف بتان جانگدازتر ز عتاب است
شبنم اين باغ تلختر ز گلاب است
صلح سبکسيرشان تهيه جنگ است
چاشنى نوشخندشان شکراب است
رگ به تنم بى شراب ناب نجنبد
موجم و بال و پرم ز عالم آب است
هجر تو چون کوه آهن است زمين گير
وصل تو چون ماه عيد پا به رکاب است
پشت به ديوار ده که روى زمين را
نقش اميدى که هست موج سراب است
ما به کليد بهشت چشم نداريم
ديده اميد ما به بند نقاب است
آه که در عهد اين گسسته عنانان
مردمک مردمى به چشم رکاب است
نسيه مکن نقد خود که هر گل صبحى
در نظر خود حساب، روز حساب است
صحبت گرم ترا کباب چه حاجت؟
تا بط مى جلوه کرده است کباب است
مرغ دلى را که رو به حلقه دام است
خار و خس آشيانه چنگ عقاب است
گوش به هر حرف کى کنند خموشان؟
کوزه سربسته تشنه مى ناب است
آخر نوميدى است اول اميد
خواب چو در ديده سوخت سرمه خواب است
چشم تو صائب اگر غبار ندارد
خشت سر خم کم از کدام کتاب است؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید