نه هر تن لايق تشريف شاهى است
شهادت آل تمغاى الهى است
سر آزاده تاج زرنگارست
دل آسوده تخت پادشاهى است
بود آزادگى در ترک دنيا
در اينجا فلس ماهى دام ماهى است
سواد فقر را در ديده جاده
که جاى آب حيوان در سياهى است
به هر محفل که دمسردى در او هست
دل روشن چراغ صبحگاهى است
برون آرد نکويان را خط از شرم
خط مشکين برات خوش نگاهى است
گناهى را که در ديوان رحمت
نمى بخشند صائب بيگناهى است