شماره ٥٦٨: تن بر دل خوش مشرب ما خانه تنگى است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
تن بر دل خوش مشرب ما خانه تنگى است
بر گوهر شهوار، صدف کام نهنگى است
در چشم تو گر خوش بود اين سقف زراندود
در ديده سودازدگان دامن سنگى است
طوطى که ز شيرين سخنان است، ز وحشت
بر چهره آيينه ما پرده زنگى است
هر مسلک ديگر که کند عقل دلالت
جز دامن صحراى جنون کوچه تنگى است
از سنگدلانى که درين شهر و ديارند
هر کوچه به ديوانه ما شهر فرنگى است
هر حلقه چشمى که در او مردميى نيست
در ديده صاحب نظران داغ پلنگى است
با گوشه نشينان به ادب باش که صوفى
چون پا نهد از چله برون، تير خدنگى است
صحراى عدم ساده ازين پست و بلندست
در ملک وجودست اگر صلحى و جنگ است
حيرت زدگان بيخبر از منزل و راهند
در قافله ما نه شتابى نه درنگى است
هر چند که بر چشم تو شوخى است مسلم
پيش دل رم کرده ما آهوى لنگى است
اين نغمه ز هر پرده کند جامه مبدل
در هر گلى اين آب سبکروح به رنگى است
صائب گل آن است که هموار نگشتى
در راه سلوک تو اگر خارى و سنگى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید