شماره ٤٤٩: از بخت تيره اهل سخن را گزير نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
از بخت تيره اهل سخن را گزير نيست
روى نگين ساده سياهى پذير نيست
بر هر چه آستين نفشانى رود ز دست
بر هر چه پشت پا نزنى دستگير نيست
از سرکشى نگاه تو گر نيست دلپذير
زلف تو در گرفتن دل شانه گير نيست
آوازه خط تو جهانگير گشته است
حرفى است اين که خامه مو را صرير نيست
هر چند هست چينى فغفور خوش قماش
چون دلبر ختايى ما خوش خمير نيست
در لفظ تيره معنى روشن کند ظهور
بى پشت، روى آينه صورت پذير نيست
در چشم ما بزرگى دونان بود حقير
هر چند ذره در نظر ما حقير نيست
در آه اختيار ندارند بيدلان
بال شکسته مانع پرواز تير نيست
افتادگى سرير و سرافکندگى است تاج
در ملک فقر حاجت تاج و سرير نيست
گردد سبک ز سنگ، دل نخل ميوه دار
ديوانه را ز صحبت طفلان گزير نيست
چشمم چو خامه باز به روى سخن شده است
رزقى مرا به جز سخن دلپذير نيست
از راستان خدنگ بلا راست بگذرد
اين تير جز به چشم بدان جايگير نيست
از خون شبنمى نگذشت آفتاب تو
اى چرخ در بساط تو يک چشم سير نيست
سوزن چه پشت چشم که نازک نمى کند!
شکر خدا که سينه ما بخيه گير نيست
از جسم ما برون نرود نقش لاغرى
اين نقش، بى ثبات چو نقش حصير نيست
صائب کجاست آينه تا بر سيه دلان
روشن شود که طوطى ما را نظير نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید