شماره ٤٠٢: در هر نظاره ام ز تو پيغام تازه اى است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
در هر نظاره ام ز تو پيغام تازه اى است
هر گردشى ز چشم توام جام تازه اى است
هر روز از لب تو دل تلخکام من
اميدوار بوسه و پيغام تازه اى است
از پختگى اگر چه مرا عشق سوخته است
هر لحظه در دلم هوس خام تازه اى است
هر زخم تازه بر دل من يار کهنه اى است
هر داغ کهنه در جگرم جام تازه اى است
با عاشقان مضايقه کردن به حرف تلخ
آگاه نيستى که چه دشنام تازه اى است
هر چند کهنه تر شود آن يار تازه رو
ما را ازو توقع انعام تازه اى است
اى دل حساب خويش به آن زلف پاک کن
کز خط رخش به فکر سرانجام تازه اى است
آن را که هست کعبه مقصود در نظر
چشم سفيد، جامه احرام تازه اى است
صائب به دور عارضش از خط مشکبار
بر هر طرف که مى نگرى دام تازه اى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید