شماره ٣٧٤: شيرين تبسمى که مرا راه دين زده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
شيرين تبسمى که مرا راه دين زده است
از موم، مهر بر دهن انگبين زده است
خواهد به خون شکست خمار شبانه را
مستى که شيشه دل ما بر زمين زده است
ديگر چه گفته اند که آن يار دلنواز
از زلف باز کرده گره، بر جبين زده است؟
غافل ز نقشبند کند اهل هوش را
نقشى که بر رخ تو خط عنبرين زده است
جان مى دهد چو شمع براى نيم صبح
هر کس تمام شب نفس آتشين زده است
کارى است کار عشق که از شوق ديدنش
شيرين مکرر آينه را بر زمين زده است
روشن کند به چهره دو صد شمع کشته را
شوخى که بر چراغ دلم آستين زده است
نقش اميد ساده دلان بيشتر شده است
هر چند غوطه در سيهى آن نگين زده است
صائب نمانده است دل ساده در جهان
از بس که خامه ام رقم دلنشين زده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید