شماره ٣٣٥: آن روى آتشين که جگرها کباب اوست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
آن روى آتشين که جگرها کباب اوست
نور و صفاى شمع و گل از آب و تاب اوست
در چهره گشاده صبح بهار نيست
فيضى که در گشودن بند نقاب اوست
در هيچ ديده آب نخواهد گذاشتن
اين روشنى که با رخ چون آفتاب اوست
از دور باش غير ندارم شکايتى
هر شکوه اى که هست مرا از حجاب اوست
روز حساب اگر چه ندارد نهايتى
کوته به پرسش ستم بى حساب اوست
از ضعف اگر چه ما به زمين نقش بسته ايم
جان نفس گسسته ما در رکاب اوست
يک مو ز پيچ و تاب ميان تو کم نشد
هر چند پيچ و تاب من از پيچ و تاب اوست
گر ديگران به لطف و به احسان مقيدند
صائب اسير شيوه ناز و عتاب اوست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید